معنی آشپز ضحاک

حل جدول

آشپز ضحاک

ارماییل

ارمائیل


آشپز

طباخ

لغت نامه دهخدا

آشپز

آشپز. [پ َ] (نف مرکب) آنکه شغلش پختن طعام است. خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. مطبخی. طباخ. باورچی. پزنده. خوراک پز. خورده پز.
- امثال:
آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی مزه.


ضحاک

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابن علوان. رجوع به ضحاک بیوراسف و ضحاک علونی و آک و بیوراسف شود.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابن حمزه. محدث است.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابن شراحیل همدانی مشرقی. تابعی است.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابومحمد. محدث است. (الموشح ص 243).

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابن یسار مکنی به ابوالعلاء. تابعی است.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) کسی که بیوت سبعه را که بنام کواکب هفتگانه بناشده بود بعلماء سبعه که ازجمله ٔ آنان تینگلوش (تنگلوش) بابلی است بازداد. (تاریخ الحکماء قفطی ص 104). و شهرزوری او را ضحاک بن قی یاد کرده است. (ترجمه ٔ نزهه الارواح ص 50). ظاهراً مراد همان ضحاک معروف است.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) علونی یا ضحاک بن علوان. بانی گنگ دژ بمشرق، از اقلیم دوم که قلعتی بوده است ببابل. حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب ذیل کلمه ٔ بابل گوید: «بابل،... دارالملک ضحاک علونی بوده است و ضحاک در آنجا قلعه ای ساخته بود و آن را گنگ دز گفتندی، اکنون تلی مانده و در آن شهر جادوان بسیار بوده اند و بعد از ضحاک ملوک کنعان آن را دارالملک داشته اند...». و باز گوید: «گنگ دز بمشرق از اقلیم دویم ضحاک علوان ساخت...». و چنانکه در شرح حال ضحاک بن علوان گفته آمد به گفته ٔ ابن البلخی در فارسنامه این مرد همان ضحاک بیوراسب است.

ضحاک. [ض َح ْ حا] (اِخ) ابن قیس شاری. پیشوای یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج. (مفاتیح العلوم) (بیان الادیان).

فرهنگ عمید

ضحاک

بسیارخندان: زشت آن زشت است و خوب آن خوب‌ و بس / دائم آن ضحاک و این اندر عَبَس (مولوی: ۱۰۲۵)،


آشپز

آن‌که کارش پختن خوراک است، طباخ،

فرهنگ معین

آشپز

(پَ) (ص فا.) آن که شغلش پخت غذاست، طباخ.

معادل ابجد

آشپز ضحاک

1139

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری